434.

این روزای بهاری و هوای لطیف و آسمون صاف و آبی که کم نظیره تو تهران، وادارم می کنه به از خونه بیرون زدن، پیاده روی های صبحگاهی و پارک رفتن با بچه ها. انگار اگه بمونم تو خونه و از این وضعیت عالی استفاده نکنم، به خودم ظلم کردم!

و البته یه میل دیگه هم که خاص همین روزاس دوباره میاد سراغم، داشتن گل و گیاهایی که سبزی و طروات رو به خونه مون بیارن‌ و حالم با دیدن و رسیدگی کردن بهشون خوش بشه! ولی بدون وجود یه بالکن به دردبخور و یا حتی یه پنجره بزرگ آفتاب گیر که گلدونا جلوش جون بگیرن و تجربه خشک شدن چندین گلدون تو این سال ها، می دونم که یه هوس بی سرانجامه و هی با خودم کلنجار می رم که باز کلی پول بابتش ندم و بعد هم غصه خراب شدنشون رو نخورم! 

فعلا دلمو خوش کردم به قلمه های پیتوسی که از مامان شازده گرفتم  و پیشخون آشپزخونه رو باصفا کردن، به این امید که بعد ریشه دادن و کاشته شدن ازشون یه گلدون درست و حسابی دربیاد!

هوس بعدی هم البته یه مسافرت باحاله تو این هوای اردیبهشت که خوب با  توجه به وضعیت موجود و طبق روال سال های قبل، در واقع بهتره اصلا  بهش فکر نکنم که باعث سر خوردگی و افسردگی گرفتنم نشه خدای نکرده!