433.در باب صمیمیت‌

هیچ وقت نسبت به روابط دوستانه و فامیلی ای که بیش از حد صمیمی و نزدیک می شه حس خوبی نداشتم! روابطی که بشه به صورت مدام و وقت و بی وقت خونه های هم رفتن و با هم‌ بیرون رفتن، دم و دقیقه تلفنی صحبت کردن و همه چیز رو به هم گفتن! 

به نظرم وقتی تا این حد نزدیکی و تداخل باشه، بالاخره بعد یه مدت انگار طرفین دل همو می زنن و رابطه ها شروع می شه به کم رنگ شدن و حتی قطع شدن. که این تازه حالت خوش بینانه ماجراس و موارد زیادی هم هست که اون وسط حرف و حدیث و کدورتی پیش میاد یا حتی کار به دعوا و جر و بحث کشیده می شه و روابط صمیمانه به خصمانه تبدیل می شه!


بعد مدتی که با جوون های فامیل شازده زیاد رفت و آمد داشتیم و این وسط هم یه بار دو تا خانواده نمی دونم به چه دلیلی، حسابی به تیپ و تاپ هم زدن و دوباره آشتی کردن، یهویی و بدون هیچ دلیل مشخصی خانواده ما از دور مراوادات حذف شد! اولش از حدود دو سال پیش با دعوت نشدن ما به جشن تولد پسر یکی از خانواده ها شروع شد و بعد هم با بی خبر از ما مسافرت رفتن ها و دورهمی هاشون که عکس های بعضیاش در شبکه های اجتماعی رویت می شد ادامه داشت و من فقط کنجکاو بودم بدونم علت  این کناره گیری چیه، وقتی هیچ اختلاف و ناراحتی و حرف و حدیثی بینمون نبوده؟! ولی بعد بی خیال شدم و با خودم گفتم حتما به دلایلی که برای خودشون قابل فهمه نه برای ما، دیگه از معاشرت باهامون حال نمی کنن و تو این شرایط هم کم کردن رابطه بهتر از زورکی ادامه دادنشه! خودمون هم با اومدن خانوم کوچولو و مدرسه ای شدن گل پسر این قدر گرفتار شده بودیم که دیگه چندان فرصت این جور رفت و آمدها رو نداشتیم.

اما از عید امسال ورق برگشته! همه شون برای عید دیدنی اومدن خونه مون و بعد هم یکی یکی دعوتمون کردن به صرف شام! هر بار هم خیلی ابراز علاقه می کنن به رفت و آمد بیشتر! هر چی فکر می کنم ما که همون آدمای قبلی هستیم، اونا چی شدن که بعد دو سال کناره گیری دوباره مشتاق شدن به از سرگیری روابط نزدیک؟! البته چندان هم مهم نیست! هیچ وقت نمی شه از فکر و احساس و‌نیت واقعی آدم ها با خبر شد!

 چیزی که می دونم لزوم رعایت حفظ حریم ها و حد قرمزها و نگذروندن صمیمیت از حد مجازه! شیوه ای که قبل تر، تو دوران زیاد بودن رفت و آمدهامون هم داشتم و با این که اوایل بر خلاف میل شازده بود و عقیده داشت به همون اندازه که خانوم های اونا با هم‌ صمیمین و از جیک و پوک هم باخبر، منم باید رابطه ام باهاشون بیشتر باشه و جدا از دورهمی های خانوادگی روابط زنانه ام رو با خانوما نزدیک تر کنم،  اما من‌ لزومی به داشتن رابطه بیش از اون حد که به نظر خودم به اندازه کافی صمیمانه بود، حس نمی کردم! گذشت زمان و اتفاقاتی که افتاد هم همین رو بهم ثابت کرد! حالا حتی تصمیم دارم با دقت و فاصله بیشتری به روابطمون ادامه بدم‌، اونم در صورتی که هم چنان این اشتیاق رو در طرف های مقابلمون ببینم!

نظرات 14 + ارسال نظر
پریسا شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 05:02 ب.ظ http://parisabz.blogsky.com

چه جالب نوشتین، منم این تجربه رو تو فامیلمون داشتم و همیشه یک "چرا "با یک علامت سوال بزرگ تو سرم هست!

سلام
بهتره زیاد به چراییش فکر نکنین!

خندان یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 12:27 ق.ظ

سلام.با نظر شما کاملا موافقم .
ضمنا خیلی خوشحالم که می بینم وبلاگتون هنوز سرپاست.

سلام
ممنون از نظر لطفت.

فرناز یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 08:23 ق.ظ

کاملا موافقم. روابط بیش از حد حتی اگه سبب کدورت نشه سبب دلزدگی میشه و چون آدمها دنبال تنوع هستند باعث در شدن و فاصله گرفتن و امتحان روابط جدید با آدمهای جدید میشه. من خودم یک خط قرمزی دارم که نمیزاره روابطم بیش از حد با کسی صمیمی بشه و همین باعث میشه در عین اینکه دوستای خیلی زیادی دارم احترامم هم همیشه حفظ بشه
یعنی اینکه من وارد حریم خصوصی اونها نمیشم و ت روابط خیلی شخصیشون فضولی نمی کنم و به اونها هم اجازه نمیدم خیلی وارد حریمم بشن

بله همین‌‌ طوره.رعایت خط قرمزها باعث میشه همه چی سر جای خودش بمونه.

گلابتون یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 08:29 ق.ظ http://golabetoon1981.blogfa.com

منم خیلی خوشم از این مدل روابط قاطی پاتی که همه چیزتو برای همه رو کنی نمیاد..هر چیزی تا یه حدیش قشنگه...و بهتره حریم ها حفظ بشن...حالا باید ببینی فامیلاتون چرا دوباره مهربون شدن؟!

نمیدونم چرا. دنبالش هم نیستم!

رضوان یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 08:52 ق.ظ

گلی جون منم کلا تو روابط هی دچار سردرگمی میشم.
یا خودم یا اطرافیانم رفتارهای متفاوتی بروز میدیم و خیلی وقتها مجبور به تصمیم گیری های متفاوت میشم.
کلا روابط خیلی مسیله سخت و البته تاثیرگذاریه.

بله درست پیش بردن روابط کار اصولی و گاهی مشکلیه!

خانم اردیبهشتی یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 10:56 ق.ظ http://mayfamily.blogsky.com

سلام
من همیشه عقیده دارم روابط انسان ها مانند مدارهای منظومه شمسی است که هر کسی باید در مدار رابطه ای خودش باشه تا مشکلی پیش نیاد! مشکل وقتی پیش میاد که یکی که باید جای اورانوس باشه یکهویی بیاد جای زهره! همه چیز به هم می ریزه!

عجب جمله قصاری در کردم! برم تو کانالم بنویسم!

سلام
بله مثال زیباییه. بسیار عالی!

نوا یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 02:25 ب.ظ

من قبلا اینطوری فکرنمیکردم چون درخانواده ای بزرگ شدم که روابط ورفت آمدومعاشرت خیلی توش زیادبود وآسیبی هم ازین بابت تجربه نکرده بودم چه ازنظرچالشهای چشم وهم چشمی وشکل برگزاری رفت وآمدها چه ازنظر تعددروابط وتکرارآدمها ولی چندسالیه آدمای تازه ازطریق نسل جدیدواردارتباطات ماشدن وبالطبع اوتها خیلی ازبزرگترهاهم تاثیرگرفتن والان هرمعاشرت برای من کابوسی شده.شاید تنها جایی که دعدعه نداریم وآسوده خیال هستم جمع پنج شش نفره دوستان دبیرستان که اونهم اصلا ربطی به قوم وخویش نداره

زیاد بودن رفت و آمد خیلی خوبه اما مهم رعایت حریم ها و داشتن سیاست رفتاریه تا روابط به شکل درست و خوب ادامه پیدا کنن.
جمع های دوستانه که عالین!

کوثر یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 02:50 ب.ظ http://manare.blogsky.com

سلام...
به نظرم شرایط خیلی چیزها رو تعیین می کنه. با فامیل اصلا و ابدا...
چون به هر حال فامیل بودن بر همه چیز غالب می شه...
مگه فامیل دور...

سلام
خوب ما روابطمون بیشتر دوستانه اس تا فامیلی اما به هر حال فامیل بودن میتونه گاهی دردسر ساز بشه!

داش آکل یکشنبه 29 فروردین 1395 ساعت 10:30 ب.ظ

ای ول ، چه با هوش !

مامان اویسا دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 12:26 ق.ظ

من متاسفانه با هیچکس رفت و امد ندارم ستید سالی دو سه بار خانوادگی خیلی دلم خواست دورهمی دوستانه ولی از دوستام دور شدم

چرا؟ ساکن شهر خودتون نیستین؟

مامان اویسا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 02:11 ق.ظ

نه نیستم بخاطر شغل همسرم تو یه شهر دیگه ای هستم که اصلا این شهر و مردمشو دوست ندارم

غربت‌ سخته واقعا

سارا سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 09:57 ق.ظ http://biadonyabesazim.blogsky.com

وقتی حریم ها کم رنگ میشه، دخالت و اظهار نظر و کنجکاوی و ... مجوز پیدا میکنه!!!

تو فرهنگ‌ما که دخالت و اظهار نظر و کنجکاوی بدون صمیمیت هم وجود داره!!!

مینو پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1395 ساعت 01:15 ق.ظ http://milad321,blogfa.com

من سالها ساکن شهر خودمون نبودم.حالا که برگشتم میبینم تقریبا با هیچکس نمیتونم امد و رفت داشته باشم.هر کدوم توی یک فازی هستن5

گذشت زمان‌ آدما رو عوض می کنه.

بهاره دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 06:46 ق.ظ

سلام با نوشته تون یاد مطلبی افتادم
یه بار یه برنامه مشاوره از رادیو پخش میشد خانمی زنگ زد وگفت من در روابط دوستانه ام مشکل دارم با هر کس صمیمی میشم بسیار روابط دوستانه وگرمی دارم تا جایی که اونها خصوصی ترین رازهای زندگیشون رو برای من تعریف میکنند من همیشه رازدار بودم وبه درد ودلهاشون گوش دادم اما نمیدانم چه میشودکه بعداز مدتی دوستانم از من فاصله میگیرند
روانشناس حرف جالبی زد گفت که در روابط دوستانه تان سعی کنید تا حد متعادل به هم نزدیک شوید وسعی نکنید از مسایل خیلی شخصی واسرار یکدیگر باخبر شوید انسانها اول که همدردی پیدا میکنند شروع به گفتن همه مسایل خود میکنند اما بعداز مدتی که حالشان بهتر شد از کسی که رازها وناگفته هایشان را میداند دوری میکنند ونمیخواهند ادامه روابط داشته باشند

سلام
جالب بود! ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد