395. قصه های شبانه

چند ماه پیش تو یکی از گروه های تربیت فرزند تلگرام, یکی از مادرها پیشنهاد کرده بود شب ها قبل خوابیدن بچه ها, به جای قصه های معمول یا من درآوردی, براشون داستان های پیامبران و امامان رو تعریف کنیم تا با خیلی از معارف دینی در قالب قصه آشنا بشن. خودش این کار رو تجربه کرده بود و از نتیجه اش راضی بود.  به نظرم ایده خیلی خوبی اومد. مامان منم  از این مدل قصه ها تو زمان بچگی  زیاد برام  تعریف می کرد و می شه گفت پایه بیشتر اطلاعاتم از زندگی پیامبران و امامان مربوط به همون زمانه.

نمی دونستم گل پسرِ عاشق شنگول و منگول, از این جور قصه ها استقبال می کنه یا نه, اما تصمیم گرفتم امتحان کنم! شب اول بهش گفتم می خوام یه قصه از قرآن برات تعریف کنم و شروع کردم . گل پسر خوشش اومد و همین طور هر شب قصه ها ادامه پیدا کرد: داستان حضرت نوح, حضرت ابراهیم, حضرت موسی, حضرت عیسی, حضرت یوسف, حضرت آدم,  و ... خیلی ساده و در حد فهم  خودش براش تعریف می کردم . دیگه جوری شده بود که شب ها بدون شنیدن به قول خودش قصه قرآن نمی خوابید و اگر شبی خیلی خسته بودم یا خانم کوچولو گریه می کرد و نمی تونستم براش داستان تعریف کنم, به شدت شاکی می شد!

حالا مشکل این بود که بعد از تعریف کردن داستان های معروف پیامبران, دچار کمبود قصه شده بودم و باید کلی فکر می کردم و سوره های قرآن رو تو ذهنم مرور تا یه قصه قرآنی یادم بیاد! تو نت هم سرچ کردم اما چیزی به عنوان قصه های قرآن برای کودکان پیدا نکردم که کارم راحت بشه! رسیدم به قصه های کوچک تر و اونایی که در قرآن فقط بهش اشاره شده . مثل ماجرای مهاجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه و خوابیدن حضرت علی (ع)در رختخوابشون و عنکبوتی که جلوی مخفی گاه پیامبر(ص) تار می تنه تا دشمنان نتونن پیداشون کنن.یا ماجرای نذر سه روز روزه حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) برای شفای فرزندانشون و بخشیدن افطاری شون در هر سه شب به مسکین و یتیم و  اسیر... و در شب های تولد یا شهادت امامان یه داستان از زندگی اون امام.

خوب این قضیه برای خودمم جالب بود. اصلا شده بود یه جورمحک که ببینم چه قدر از زندگی پیامبران و امامان اطلاعات دارم! یه فرصت عالی که هم رابطه ام با گل پسر نزدیک تر و صمیمی تر بشه, هم خیلی از چیزهای خوب رو در خلال این قصه ها بهش یاد بدم. برخلاف تصور اولیه ام گل پسر رابطه خیلی خوبی با این داستان ها برقرار کرد. هم با دقت گوش میکرد هم خیلی خوب تو ذهنش می موند! البته الان مدتیه که قصه گویی هام کم تر شده و به جاش طبق خواست خود گل پسر براش آیت الکرسی می خونم تا فرشته ها مواظبش باشن و بعد هم سوره هایی  رو که از وقتی کلاس قرآن می ره حفظ کرده , با هم مرور می کنیم.

دقایق قبل از خواب شبانه , یه فرصت واقعا طلاییه برای  بهتر کردن رابطه مون با بچه ها. امیدوارم ما مادرها بتونیم خوب و درست ازش استفاده کنیم!


+ اگر کتاب یا سایتی رو می شناسین که قصه های قرآنی برای بچه ها داشته باشه ممنون می شم به من و خواننده های این جا معرفی کنین.