تعطیلات تابستانی


الان یک هفته اس تعطیلات تابستانی ما که از خیلی وقت قبل منتظرش بودم شروع شده. هفته پیش گل پسر طی جشن باشکوه و مفصلی از پیش دبستانی فارغ التحصیل شد (جشنی که مامان طفلکیش حتی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه هم تجربه اش نکرده بود!) و این برای من یه جورایی یعنی آغاز دوباره زندگی! این که دیگه مجبور نیستم صبح زود بیدار بشم خیلی لذت بخشه! اصلا صد سال دیگه هم که بگذره من نمی تونم با این صبح زود بیدار شدن ارتباط برقرار کنم! هیچ ربطی هم به تنبلی نداره!



حالا چهار ماه تعطیلی داریم و من سعی می کنم زیاد به بعدش که گل پسر کلاس اولی می شه و قطعا اوقات سختی رو در پیش خواهیم داشت, فکر نکنم! از بعد تموم شدن درسم, دیگه تابستون رو به خاطر گرما و روزای کش دارش دوست نداشتم, اما امسال دوباره به یکی از لذت های دوران کودکی و نوجوانیم برگشتم! هر چند معضل این روزای بلند و غر زدن های گل پسر به خاطر سر رفتن حوصله اش وجود داره و باید برنامه بریزم برای سرگرم کردنش. فعلا برای کلاس کاراته اقدام کردیم, احتمالا کلاس نقاشی هم چون خودش ابراز تمایل کرده اسمش رو بنویسم و بعد از هشت ماه سرویس مدرسه بودن, تبدیل بشم به سرویس کلاس های تابستانی!



بعدا نوشت: هر چند بر همگان واضح و مبرهنه که بلاگفا به روح اعتقاد نداره, اما نمی خواد بالاخره بعد از این همه وقت درست بشه؟! وبلاگستان که سوت و کور بود, دیگه در غیبت بلاگفایی ها به قول گولو شده مثل گورستان متروک!