تردیدهای آخر سالی

اواسط اسفند ماه بود که بهم پیشنهاد کار شد. یه پرونده بزرگ و پرکار شامل چند مدل شکایت از قبیل کلاهبرداری و خیانت در امانت و ... مربوط به شرکت همسر دوستم سین می شد که به عنوان رییس هیات مدیره می خواست از دو شریک سابقشون شکایت کنه. با چند تا وکیل از جمله آقای وکیل همکار سابق من صحبت کرده بود که حق الوکاله های خیلی بالا خواسته بودن و بعد اومده بود سراغ من که چرا پول بدم به غریبه؟! شما انجام بده! مدارک کامله و منم کمک می کنم. فقط چون مربوط به شرکته حتما باید از طرف وکیل دنبال بشه... و گفت علاوه بر یک مقدار از حق الوکاله, هزینه تمدید پروانه وکالتم (که دو ساله تمدید نشده) و مهد خانم کوچولو رو هم اول کار می ده! شازده هم موافق بود و می گفت پیشنهاد خوبیه!

اما خودم خیلی تردید داشتم. اول این که اصلا به کار کردن فکر نمی کردم و آمادگیش رو نداشتم. دوم خانم کوچولو که خیلی به من وابسته اس و دوست نداشتم تو این سن بفرستمش مهد کودک! بعد هم سنگینی و پرکار بودن پرونده بود که می ترسیدم بعد دو سال فاصله گرفتن از کار نتونم خوب از پسش بربیام. خصوصا که پرونده مال آشناس و کار کردن برای آشنا هم دردسرهای خودش رو داره! اما گفتم راجع بهش فکر می کنم و اگر خواستم خبر می دم! که با توجه به این موارد و با وجود این که برای کار هوایی شده بودم, نتونستم تصمیم بگیرم و اعلام موافقت نکردم.


تو همون روزها ماشین سابقم رو که چند ماه قبل به یکی از اقوام فروخته بودیم اما به خاطر تسویه نشدن پولش هنوز به اسم من بود, برای بار دوم دزد برد و مجبور شدم خودم برم دنبال کارهاش. رفت و آمد تو کلانتری و دادسرا بیشتر هوایی کارم کرد و نزدیک بود خر مغزمو گاز بگیره و خودمو بیاندازم تو دردسر و کار رو قبول کنم که فهمیدم پرونده رو دادن به یه وکیل دیگه! منم خیالم راحت شد و از تردید قبول کنم یا نکنم خلاص شدم!

چند روز مونده به پایان سال و درست تو همون روزی که خونه تکونی من تموم شد و داشتم برای خیابون گردی نقشه می کشیدم, فامیلمون زنگ زد که ماشین پیدا شده و خواهش کرد که برم دنبال کارای درآوردنش. اما دوباره راهی کلانتری و آگاهی و ستاد ترخیص شدنم و روال طولانی و اعصاب خرد کن کارهای اداری تو این مملکت, مشکلات کار رو به طور عینی جلوی چشمم مجسم کرد و یادم آورد که چه روزهایی فقط برای یه امضای ناقابل مجبور می شدم از این سر شهر به اون سر شهر برم و کلی پشت در اتاق مسئول مربوطه معطل بمونم! در نتیجه خیلی خوشحال شدم که اون پرونده رو قبول نکردم و دوباره خودم رو تو دردسر نیانداختم!

اون موقعی که تصمیم گرفتم یه مدت کارم رو بذارم کنار, فکر نمی کردم بعد گذشت این همه وقت, نه دلم براش تنگ بشه و نه هیچ اشتیاقی برای شروع دوباره اش داشته باشم! البته دوست دارم چند سال دیگه که بچه ها بزرگ تر شدن دوباره کار کنم, اما نه کار وکالت! تا خدا چی بخواد...



نظرات 13 + ارسال نظر
پرنده ی گولو یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 03:38 ب.ظ

سلام
ان شالله زیارتهای شیرین قسمتت میشه زود زود
دلت برای کار تنگ نشه
برای فعال بودن تنگ بشه
که البته فعالی الان بحمدالله
ثمره های زندگی ات رو داری به بهترین نحو نمو میدی
ان شالله بعدترها هم یه حرفه ی جذاب و کم استرس رو شروع میکنی

سلام
انشاالله با هم!
تنگ نشده فقط یه هوس گذرا بود! بچه ها و آرامش خیلی مهم تر و واجب تر از کارن!

سارا یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 06:16 ب.ظ http://biadonyabesazim.blogfa.com

سلام گل خانوم
سال نو مبارک

منم دلم میخواد کار نکنم دیگه. خیلی.
تنها دلیلی که فعلا ادامه میدهم، پولش و کمکیه که به زندگی مشترک میکنه. شرایط بهتر بشه، میذارم کنار. کار کردن مال مردهاست. توی اجتماع بودن، فقط با کار کردن نیست. ...

سلام
ممنون
انشاالله زمانی برسه که دیگه نیاز مالی نداشته باشی و هر جوردوست داری زندگی کنی.

باران یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 06:53 ب.ظ

کار کردن با بچه کوچیک خیلی سخته من پزشکم دخترم یک ماهه که بود مجبور شدم برم مطب شبا که می رم خونه دیگه می چسبه بهم تا ساعت یک شب که بخوابه حتی بغل باباشم نمی ره واسه همینه که گفتم بعضی شبا حتی شام نمی خورم و شما تعجب کردی راستی سال نو مبارک

حق دارین. خیلی سخته. خدا بهتون توان بیشتر بده.
ممنونم.

شیما یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 10:32 ب.ظ

خیلی کار خوبی کردی که قبول نکردی...
من یه نفر اصلا موافق کار کردن نیستم ....
خودمم بعد چند سال بی خیال کار میشم ...

من قبلا خیلی موافق کار بیرون بودم اما وقتی تجربه اش کردم ازش فراری شدم! البته کار داریم تا کار. بعضی کارها خیلی خوبن.

ساغر 1 دختر ورنا دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 12:42 ق.ظ http://vornayan.blogfa.com

کاش میشد پروانه وکالتت رو میدادی به من

به چه دردت میخوره؟!

بهار دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 08:32 ق.ظ http://colourfullife.persianblog.ir/

اصلا کار کردن برای خانما خیلی سخته.فقط در حدی خوبه که آدم تو اجتماع باشه .بشین تو خونه فعلا لذتش رو ببر

بله. مسئولیت خونه داری و بچه داری و کار بیرون با هم واقعا طاقت فرساست!

گلابتون دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 08:59 ق.ظ

برام جالبه فک کنم تو اولین وکیلی هستی که کارو دوست نداری خب درسته حقم داری آرامش خونه و کنار بچه ها بودن رو هیچ جا نداره ولی حیفت نمیاد از درسی که خوندی و توانمندی که داری؟ یعنی کلا نمیخوای هیچوقت وکالت کنی؟

نه اصلا اولیش نیستم!
راجع بهش خیلیفکر کردم اما به این نتیجه رسیدم که حیف تر از اون روانیه که کار تو این سیستم ازم به باد میده!!!

ارغوان دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.bakhtyar.blogsky.com

علی همیشه به من میگه فقط چند سال خیلی محدود میتونم وکالت کنم چنان کار وکالت پدر آدم رو از بیخ و بن درمیاره گاهی .
خیلی وقتها شاهد بودم که برای یه پرونده چطور از زندگیش زده اما طرف که اشنا بوده بعد از گرفتن رأی انگار نه انگار .
کار برای آشنا خوب نیست خواهر من . خوب کاری کردی :)

حق داره واقعا کار روان فرساییه!!!
ممنون که تاییدم کردی!

برای تو سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 01:09 ق.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

سلام
وقتی کار رو می خواهی بگذاری کنار خیلی سخته حسش برام اشنا است اما بعد از اینکه مادر شدی دل کندن از عزیزی که می دونی هر لحظه بهت احتیاج داره سختر میشه
انشالله که در اینده بتونید در فعالیتی که ازش لذت می برید شرکت کنید

سلام
من کارو سخت کنار نذلشتم چون خیلی خسته ام کرده بود! پشیمون هم نشدم! خوشحالم که کنار بچه هامم.
ممنون

یاسمن سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 02:32 ق.ظ

جقدر جالب تو ایران همه از کاری که دارند ناراضیند البته بماند که شغل شما خیلی سخته و درکیری فکری زیاد داره
امیدوارم درهر کاری که هستی و یا می ری موفق باشی

همه که نه اما درصد بالایی چرا!
ممنونم.

باران چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت 01:32 ب.ظ http://baranedelpazir.persianblog.ir

سلام گلی جون سال نو مبارک
خانم کوچولو و گل پسرت خوبن؟
انشالله سال خوبی داشته باشی

سلام
ممنون از لطفت به همچنین

مهتاب۲ سه‌شنبه 25 فروردین 1394 ساعت 09:40 ق.ظ

گلی سر دفتری دوس نداری؟ امسال قراره برگزار بشه ازمونش؟

نه! قبلا راجع بهش تحقیق کردم. برای سردفترای تازه کار عایدی به دردبخوری نداره!

مریمناز یکشنبه 30 فروردین 1394 ساعت 07:43 ق.ظ

گلی جون برای وکالت باید خیلی خیلی زرنگ باشی و رابطه داشتی باشی ولی حیفه نزار کنار چون هم با ایمان و مومن هستی و حق و ناحق نمیکنی و هم ماشاالله استعدادت خوبه خیلی ها خودشون رو کشتن نتونستن پروانه بگیرن خواهر افرین تو نمونه ای

مشکل همینه اگر بخوای درست کار کنی و حق و ناحق نکنی کار خیلی سخت میشه برات!!!
ممنون از نظر لطفت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد