من و کلاریس, همین الان, یهویی!

"چراغ ها را من خاموش می کنم" رو از کمد درآوردم.(من کتابخونه ندارم!!!) که بالاخره بعد از مدت ها دوباره خوانیش کنم. صفحه اول کتاب تاریخ خریدش رو زدم: تیرماه 1389. اون موقع گل پسر هنوز یک سالش نشده بود و من به اجبار و بر خلاف میلم خونه نشین بودم. حالا تو این چهار سال و اندی خیلی چیزها عوض شده. گل پسر پیش دبستانی می ره, یه دختر سیزده ماهه دارم و من باز خونه نشینم اما به میل خودم! خیلی چیزها عوض شده, اما بیشتر از همه من عوض شدم! منی که خودمو از هیاهوی بیرون خونه دور کردم و فرو رفتم تو نقش مادری و خانم خونه بودن, نقش هایی که دوست دارم و سعی می کنم خوب و درست انجامشون بدم و ازشون لذت ببرم! برای همین دوباره و با همذات پنداری خیلی بیشتری با کلاریس همراه می شم...



همراه شدن با کلاریس رو برای آرامش و دور شدن از فکر و خیال هم لازم دارم این روزها. روزهایی که از خونه پدری نغمه دل انگیزی به گوش نمی رسه و من احساس می کنم کاری از دستم برنمیاد و پشت بندش کلی فکر ناخوشایند که یه ذره بخوام بهشون مجال بدم, تو مغزم جولان می دن برای خودشون و روانم رو پاک می کنن!

دوست دارم حال مامان و بابا خوب باشه, خیلی خوب. اما کاش می دونستم چی کار باید بکنم...


نظرات 13 + ارسال نظر
یاسمن یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 02:01 ق.ظ http://yasaman1387.blogfa.com/

سالها قبل خوانده ام و خوب بود اما من کتاب عادت می کنیم زویا بیرزاد رو خیلی دوست دارم برام یاداور روزهای غربت نشینی هست و نیز لذتی که از خواندنش بردم خیلی دوستش دارم

عادت میکنیم رو هم خوندم اما چراغ ها رو بیشتر دوست دارم واقعی تر و ملموس تره برام!

رضوان یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 09:12 ق.ظ

عزیزم ایشالا همه چیز حل بشه
کتاب خیلی خوب آدم رو گم می کنه. کتابهایی مثه همین.

انشاالله.ممنونم

مامان رضا یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 09:39 ق.ظ

سلام گلابتون عزیزم
امروز صبح هم مثل هر روز یه سری به وبلاگت زدم و به نظرم اومد که دلواپس پدر و مادر عزیزت هستی دلواپسی که همیشه برای ما دخترا تو خانواده هست و علیرغم همه گرفتاری هامون تو زندگی هیچ وقت یادمون نمیره که الان پدر و مادرمون چکار می کنن و ... .
از خدا می خوام همیشه نگهدار همه پدر و مادرای مهربونمون باشه و هر کدومشون که الان در کنار ما نیستن رو شامل رحمت خودش بکنه

سلام
انشاالله.ممنون از لطفت.

بهار یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 09:40 ق.ظ http://colourfullife.persianblog.ir/

عاشق این حسای همذات پنداری با شخصیتای کتابام

آرزو(همه اطرافیان من) یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 02:24 ب.ظ http://www.ghezavathayam.blogsky.com

عاشقشم!! کلاریس چراغها را من خاموش می کنم برای من فقط یک شخصیت تو یه کتابی که یه وقت خوندم نیست یه جورایی همزاد خودمه خود خود من!!


برای پدر و مادرت آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم هر چه زودتر نواهای دل انگیز از خانه گرمشون به گوشت برسه گلی عزیزم

آره واقعا! از بس که واقعیه! واقعی ترین شخصیت همه رمان هایی که تا حالا خوندم.
ممنون از لطفت.

مینا3 یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 04:10 ب.ظ

نخوندم این کتابو... اما تعریفشو زیاد شنیدم...
...
دختر که نگار آفریده شده تا غم پدر و مادرشو بخوره...
انشاله که هر مشکلی هست گره ازش باز بشه و آرامش به کانون خانواده محترم برگرده...

حتما بخون!
ممنونم انشاالله.

شیرین دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت 08:34 ق.ظ

امیدوارم نگرانی هات خیلی زود برطرف بشن

انشاالله.

عارفه سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 02:13 ق.ظ http://Joywithless.blogfa.com

من هم امشب که داشتم سینک رو تر و تمیر می‌کردم یاد کلاریس افتادم...این برنامه شبهای ما بی شباهت به برنامه کلاریس نیست! البته خیلی وقت پیش کتاب رو خوندم و خیلی دلم براش تنگ شده...باید پیداش کنم و دوباره بخونمش..
امیدوارم نگرانی‌هات زود زود برطرف بشه.

آره واقعا! حس جالبی داره!
ممنونم.

سمیرا سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 09:24 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

خیلی خوبه که تکلیفت با دلت روشنه من همیشه دلم میخواست یه تصمیم اینجوری بگیرم و بشینم تو خونه البته با بچه نه اینجوری تنها....

خیلی طول کشید تا تکلیفم روشن بشه!

نرجس سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 03:13 ب.ظ http://narjeskhanom.blogfa.com

من هم خوندم این کتاب رو و خیلی دوستش دارم.
ان شالله به حق حضرت فاطمه همه مشکلاتتون حل بشه

ممنون از لطفت. انشاالله

صبا جمعه 15 اسفند 1393 ساعت 03:19 ب.ظ http://maokhoda.persianblog.ir/

به گمونم منم باید این کتاب رو بخرم.پسرک من که تازه دو ماهش تموم شده.حالا حالاها نمیشه مثل قبل بیرون رفت

این کتاب خیلی ملموس و دوست داشتنیه!
خیلی سخت نگیرین من یک ساله بچه به بغل میرم شهر کتاب!

بهاره شنبه 16 اسفند 1393 ساعت 11:17 ق.ظ http://myyass.blogsky.com

دعا می کنم مادر و پدر تون همیشه سلامت باشن و شما هم شاد.
این کتابو نخوندم . قبلا یکی از دوستان تو اینستا معرفی کرده بودش. حالا دیگه حتما باید بخونمش. شایدم به خودم عیدی بدمش!

انشاالله.ممنون از لطفت.
حتما این کارو بکن!

fouzhan یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 10:23 ق.ظ

من عاشق اسم کلاریس هستم ولی معنیشو نمیدونم و نمیدونم ریشه این اسم برای کجاست
کسی معنی و ریشه این اسمو میدونه؟؟؟؟

من که نمیدونم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد