روح مقدس کدبانوگری

اومدم بنا به توصیه عارفه عزیز, اولین قدم رو در راه داشتن خانه ای ایمن در برابر مهمان سرزده بردارم و رفتم سراغ تمیز کردن و برق انداختن سینک ظرفشویی. وقتی این امر مهم انجام شد, این قدر از نتیجه کار خوشم اومد که تشویق شدم کل آشپزخونه رو تمیز کنم و یه سر و سامونی هم به وضع اسفناک یخچال بدم! و این جوری شد که چند ساعتی در آشپزخانه گرفتار شدم و بسی خسته, اما راضی!



بعدش برای شام یک خورشت قورمه سبزی فرداعلا بار گذاشتم و در جذاب ترین قسمت کار, روی مبل ولو شدم و یک لیوان شیر نسکافه داغ زدم بر بدن تا خستگیم در بره!

چی می شد اگر این روح کدبانوگری دروجود من حضور دایمی داشت؟!


+این وبلاگ عارفه تو این روزهای خونه نشینیم و با وجود دو تا وروجک بریز و بپاش کن, خیلی به کارم میاد! هی تشویقم می کنه کدبانو بشم! بعد هم هی دلم میخواد حالا که  ایام خونه تکونیه, بیام و این روح کدبانو گری رو در وجود شما هم حلول بدم!