ماجراهای رفتن به مدرسه


این روزها, صبح های بسیار دل انگیزی داریم! صبح هایی که گل پسر یا به سختی بیدار می شه و انواع بهانه ها رو از سردرد و دل درد میاره که مدرسه رفتن رو بپیچونه, یا اگر هم زود بیدار بشه این قدر موقع خوردن صبحانه و پوشیدن لباس معطل می کنه که داد من درمیاد و مدام باید بگم زود باش گل پسر و اون هم شاکی می شه چرا این قدر می گم زود باش!!!

 خانوم کوچولو هم با ما بیدار می شه ولی چون خوابش هنوز کامل نشده مدام نق می زنه و موقعی که می خوام لباس عوض کنم جیغ هایی می کشه آن چنانی!


زمانی که من کلاس اول می رفتم این قدر روی سر وقت مدرسه رفتنم حساس بودم که بعضی شب ها دور از چشم مامانم مانتو شلوار مدرسه ام رو قبل خواب تنم می کردم که صبح برای لباس پوشیدن معطل نشم!!! خیلی هم مقید بودم که حتما ساعت 9 شب بخوابم و اگر یه وقتی یه جایی بودیم و خوابم دیر می شد کلی به مامانم غر می زدم! وقتی هم که از مدرسه بر می گشتم خونه, لباس عوض نکرده می نشستم سر مشق هام و تا تموم نمی شد بلند نمی شدم! دیکته ام رو هم همیشه خودم ار حفظ می نوشتم و فقط به مامانم نشون می دادم تا تصحیح کنه و نمره بده!

اما این گل پسر قند عسل! شب ها باید به زور بفرستمیش بخوابه و صبح ها هم به زحمت بیدارش کنم و کلی حرص بخورم تا صبحانه بخوره و لباس بپوشه. کوچکترین عجله و دلشوره ای برای رسیدن به مدرسه نداره و در نهایت اسلوموشن کاراشو انجام می ده!
با این که مدرسه های الان نسبت به زمان تحصیل نسل ما برنامه های خیلی راحت تر و متنوع تری داره و رفتار معلم ها هم معمولا ملایم و مهربونه و خبری از کلاس درس های شلوغ و مشق های زیاد و معلم و ناظم های اخموی زمان ما نیست, نمی دونم این نسل جدید چرا اشتیاق چندانی به درس و مدرسه نشون نمی ده!


 


امروز صبح که بیدارش کردم گفت:"مامان دلم درد می کنه!" گفتم:"بلند شو صبحانه بخور, خوب می شه." گفت: "نه! از این دل درد الکی ها که ندارم! دل دردِ حال به هم خوردنی, دل دردِ مریضی دارم!!!" و خیلی مصر بود که مدرسه نره و بخوابه. با زحمت فرستادمش بره! اون وقت مشکل این جاس که از کوچک ترین تشری هم بابت دیر کردن از جانب مدرسه خبری نیست! مثل زمان ما نیست که مامور انتظامات اسممون رو بنویسه و از نمره انضباطمون کم کنن!

امروز حدود یک ربع دیر رسید و تو راه بهش گفتم اگر باز هم دیر بری مدرسه, کارت امتیازهاتو ازت می گیرن, بلکه یه کم در به موقع حاضر شدنش تاثیر داشته باشته, بعد وقتی رفتم دنبالش خوش و خرم اومده می گه:"مامان امروز کارت 200 امتیازی گرفتم!!!" یعنی بیشتر از کارت امتیازهای قبلیش که اینم حتما جایزه دیر رسیدنش به مدرسه بوده! هر چی رشته بودم پنبه کردن!!!

خدا آخر و عاقبت ما رو با این بچه ختم به خیر کنه!