دانشجویان جدید فامیل


دخترعمه کوچیکه امسال دانشگاه قبول شده. علی رغم تمام حرفایی که راجع به خراب کردن کنکورش می زد و التماس دعاهاش مبنی بر این که معجزه ای بشه و بتونه قبول بشه, رتبه اش خوب شد! دیشب فهمیدم علوم سیاسی دانشگاه تهران قبول شده و این یعنی قراره بره دانشکده حقوق و علوم سیاسی درس بخونه. جایی که من دوازده سال پیش واردش شدم و چهار سال توش درس خوندم با کلی خاطره. برای همین از دیروز مدام یاد خاطرات دانشگاه می کنم و یه جورایی دلم تنگ شده برای اون روزها و حال و هواش! وقتی تماس گرفتم برای تبریک گفتن, براش کلی آرزوی خوب کردم و گفتم امیدوارم حالا که داری می ری دانشکده ای که من رفتم, خاطرات قشنگ تری بسازی و موفق تر باشی!

 


خواهر شازده هم معماری قبول شده و امشب که مثل هر هفته قرار بود شام بریم خونه پدری شازده, بنده طی یک اقدام توطئه گرانه شازده رو تیر کردم که خواهرت رشته به این خوبی قبول شده, مامان و بابات نمی خوان برای قبولی دختر یکی یه دونه ته تغاریشون یه سور درست و حسابی تو یه رستوران به دردبخور به ما بدن؟! برای همین هم شازده تلفن کرد و همه حرف های منو از قول خودش به مامانش گفت و بالاخره قرار شد به احتمال زیاد امشب بریم فشم جهت سورخورون!



+تبریک ویژه به فلفل خانوم  نازنین برای ازدواجش و فائقه عزیز برای تولد دوقلوهای نازش, همراه با کلی آرزوی خوب!