استراحت, خرید, تفریح و دیگر هیچ!


تو این سال هایی که ازدواج کردم زیاد پیش اومده که شازده برای کارش بره سفر. هر بار هم من به خاطر نبودنش و دوری از همدیگه و خونه  ناراحت بودم! هر بار جز سفری که هفته قبل رفت. ناراحت که نشدم هیچ, از اون جایی که می خواستم چند روزی خونه مامانم بمونم و استراحتی بکنم و حال و هوام عوض بشه, خوشحال هم شدم!

از این فرصت چند روزه هم سعی کردم به بهترین شکل استفاده کنم. یه روز با زن داداشم (مامان سه قلوها) بعد چند سال رفتم استخر. هم شنا کردیم هم بعد از مدت ها راحت و بدون وجود سر و صدای پنج تا بچه از هر دری حرف زدیم! یکی از نجات غریق های اون جا که از دوستانمون بود, هی میومد دعوامون می کرد که به جای حرف زدن شنا کنیم و حرفامون رو بذاریم برای خونه! ما هم می گفتیم نه تو خونه بچه ها هستن, نمی ذارن. الان بعد مدت ها یه فرصت گیر آوردیم که بدون جیغ و گریه ها بچه ها صحبت کنیم!!!

یه روز صبح هم بچه ها رو سپردم دست مامان جان و بعد سال ها راهی بازار شدم! آخرین باری که رفته بودم بازار زمان بارداری گل پسر بود که برای خرید سیسمونی رفته بودیم! یه گشتی زدم و یه سری لباس که لازم داشتم خریدم تا روحیه ام شاد بشه! یک روزش رو هم که مامانم شیفت پرستاری از مادربزرگ پدری رو که مدتیه مریضه داشت, رفتم خونه مادربزرگ مادری و عکس و فیلم عقد خاله ام رو که تازه حاضر شده دیدم!



همه این گشت و گذارا در حالی بود که کارِ خونه لازم نبود انجام بدم و برای بچه داری هم کمک داشتم! در نتیجه یه استراحت خوبی کردم و از اون کلافگی تو خونه موندن تمام وقت با بچه ها تا حد زیادی در اومدم! شازده هم پنج شنبه اومد و برگشتیم خونه.

امروز هم از صبح در فرصت های خواب و بازی خانوم کوچولو, مشغول تمیز کردن خونه و تغییر دکوراسیون بودم و با این که حسابی خسته شدم, دیدن یه خونه تمیز و مرتب و متفاوت حس بسیار خوبی رو بهم می ده! لازم بود کارایی کنم که از بودن تو خونه خوشحال تر باشم!

نظرات 10 + ارسال نظر
محمد شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 08:14 ب.ظ http://zave.blogsky.com

خوشحال میشم برای تبادل لینک به ما هم سر بزنی.

آفرین شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 08:17 ب.ظ

مهتاب۲ شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 09:15 ب.ظ

گلی جان این که خونه مامانت رفتی والان شادابتری به این دلیله که برای خودت وقت گذاشتی. مارهایی کردی که برات لذت بخش بود. میدونم وقتی خونه ی خودت هستی این مساله فرق داره ولی به خودت وشادی خودت ووقت خودت توجه بیشتری کن..بچه مادر شاد داشته باشه خودش هم شاده

آره دیگه یه کم به خودم رسیدم! کاری که کمتر فرصتش پیش میاد!

نوا یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 12:03 ق.ظ

چقدر همه چی عالیه
خداراشکر که الان روبراه هستین وحالتون خیلی خوبه

ممنونم.

زیر این آسمون آبی (فاطیما) یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 09:11 ق.ظ http://zireasemoon.blogsky.com/

خوب درک میکنم حستو
چه خوبه که مامانت هست و میتونی بری پیشش بچه ها رو بذاری و بری خرید
چه خوبه زن داداشت هست
چه خوبه فامیلات اونجان

من که تو این شهر هیچ کسو ندارم بخوام برم پیشش اینطور وقتا...
امیدوارم خدا مامانتو برات نگه داره وهی بری پیشش شاد شی گلی جونم

آره واقعا تنهایی خیلی سخته. من از دور بودن مامانم شاکیم چه برسه به تو که خانواده ات یه شهر دیگه ان...
سلامت باشی عزیزم.

زرین یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 12:56 ب.ظ

همیشه شاد باشید خانومی دست مامانتون درد نکنه که اینقدر کمک حالتونه خدا پشت و پناهشون باشه از روی بچه های گلتون ببوسید

سلامت باشین.

من و دخملی یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 10:04 ب.ظ

خدارو شکر که این موقعیت استراحت برات پیش اومد دوستم.. خوشحالم برات

ممنون از لطفت.

شیما دوشنبه 10 شهریور 1393 ساعت 10:04 ق.ظ

چقدر خوب که تونستی برای خودت هم یه وقت خالی پیدا کنی ...
من هم اون دفعه که با دوستم رفته بودم استخر فقط حرف زدیم و کمی هم شنا کردیم لا مصب اصلا اینجوریشم میچسبه...
خریدات مبااااااااااااااارک

آره به شازده گفتم بیشتر بره سفر!!!
ممنون.

برای تو دوشنبه 10 شهریور 1393 ساعت 10:13 ق.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

سلام بانو
واقعا ما خانوم ها هم به مرخصی احتیاج داریم اینجوری با روحیه بهتر و شادتر می تونیم مادر و همسر بهتری باشیم اما خوب متاسفانه این فرصت کمتر برامون پیش میاد

بانو به یک چالش دعوت شدید

بله خانه داری و بچه داری هم مثل باقی شغل هامرخصی لازم داره. چرا مسئولین رسیدگی نمی کنن؟؟؟!!!

کوثر سه‌شنبه 11 شهریور 1393 ساعت 12:43 ب.ظ http://manare.blogsky.com

سلاااااااااااااااام
چقدر خوب...
شازده رفت مسافرت و شما هم رفتین مرخصی
ان شاءالله هر چند یک بار از این مرخصی ها برید.
ملتمس دعا

سلام
بله خیلی خوب و لازم بود!
ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد