چشنده!


ماه رمضون امسال و پارسال, من با این که به خاطر خانوم کوچولو زیاد نتونستم تو مهمونی های افطاری مامانم و مامان شازده کمک حال باشم, اما یه نقش خیلی مهم و اساسی پیدا کردم که از کس دیگه ای برنمیاد: چِشنده!!! از اون جایی که بقیه روزه هستن و نمی تونن متوجه طعم غذاها بشن, من می چِشم و متناسب بودن شوری و ترشی و شیرینی رو تایید می کنم!




هیچی مثل بارون سحر گاهی امروز, بعد چندین روز هوای داغ و دم کرده نمی تونست حال آدمو خوب کنه! بعد نماز صبح پنجره اتاقو باز گذاشتم و با بو و صدای بارون خوابیدم و کیف کردم! این قدر حالم خوش شده بود که خواب دیدم دارم دوباره عروسی می کنم و لباس عروس پوشیدم!!! البته مشترک مورد نظر همچنان شازده بود!

خدایا خیلی شکرت به خاطر این لطف بزرگ! یه کاری کن این هوا یه کم خنک تر بشه. من برای خودم نمی گم, این روزه داران عزیز اذیت می شن تو این گرمای وحشتناک!