ماجراهای اصلاح کنون!


چند سال پیش دختر عمه شازده که دندون پزشکه, تو یکی از عید دیدنی ها برام تعریف کرده بود که وقتی چند روز مونده به عید برای برداشتن ابرو می خواسته از آرایشگاهی که مشتریشه وقت بگیره, چه قدر براش کلاس گذاشتن و بد برخورد کرده بودن که وقتمون پره و باید زودتر تماس می گرفتین و این صحبت ها! بعد هم گفته بود من این همه سال زحمت کشیدم و درس خوندم, اون وقت نه این همه برو بیا و درآمد اون آرایشگری که شاید دیپلم هم نداشته باشه رو دارم, نه این همه کلاس می ذارم برای مشتری هام!!! و خلاصه خیلی شاکی بود!

بنده از اون جایی که کلا خیلی اهل آرایشگاه رفتن نیستم, خصوصا آرایشگاه های معروف که حوصله شلوغیش رو به هیچ وجه ندارم, با همچین موردی برخورد نکرده بودم تا دیروز که با خاله جانمان رفتیم یکی از این آرایشگاه های اسم و رسم دار برای اصلاح کنون جشن عقدش که ماجرایی بود! (همین جا داخل پرانتز بگم که همین جمعه عقد کنونه انشاالله!) خودم از قبل بهش گفته بودم که هر روزی خواستی بری اصلاح بگو منم باهات بیام. پریروز تماس گرفت و گفت:"از آرایشگاه زنگ زدن و گفتن فردا بیام. اما از یکشنبه تا جمعه که موهای صورتم درمیاد و بعد هم می ترسم جوش بزنم." (بار اولش بود که می خواست اصلاح کنه.) شماره آرایشگاه رو ازش گرفتم و زنگ زدم و بعد چند بار به این و اون وصل کردن, یه خانمی گوشی رو برداشت و سریع و با تحکم گفت که فردا وقت مشاوره شونه و بیان با آرایشگرشون صحبت کنن هر چی نظر ایشون بود!!!

دیگه قرار گذاشتیم برای صبح دیروز با خاله ام و مادر داماد و البته خانوم کوچولو رفتیم آرایشگاه! اولش وارد یه سالن بزرگ و شلوغ شدیم. رفتیم پذیرش, برگه ای رو که موقع گرفتن بیعانه داده بودن و باقی هزینه رو به طور کامل گرفتن و خاله مو گذاشتن تو نوبت! بعد جا نبود که بشینیم و رفتیم چند تا صندلی که یه گوشه روی هم بود رو در آوردیم و روشون نشستیم. یه کم که گذشت, یه نفر اومد گفت:"لطفا این جا نشینین. کنار کمد رنگه, ممکنه رنگی بشین! برین اون طرف!" گفتیم چشم!!! بلند شدیم صندلی ها رو بردیم جایی که اون خانوم گفت. چند دقیقه نشستیم باز یه نفر دیگه اومد گفت:"چرا این جا نشستین؟! ممنوعه!!!" گفتیم:"جا نیست و همکار خودتون گفته این جا بشینیم!" گفت:"نه برین اون طرف بشینین." دوباره صندلی ها رو برداشتیم و رفتیم جایی که گفتن! بعد یهو خانومه چشمش خورد به کالسکه خانوم کوچولو و گفت:"اجازه گرفتین اینو آوردین داخل؟!" گفتم:"نه! حالا اشکالش چیه؟! بچه تو بغلم خسته می شه, می ذارمش تو کالسکه." گفت:" آخه شلوغ می شه!" گفتم:" نه می ذارمش کنار خودم!" یه کم بعد اسم خاله ام رو صدا زدن و گفتن برین طبقه بالا. رفتیم سالن مشاوره عروس! اون جا یه کارت انداختن گردن خاله ام مثل کارت های جلسه امتحان و گفتن لباساتو بذار تو کمد سالن روبرو و برو طبقه بالا تو سالن گریم پیش فلانی که گریمور شماس باهاش مشاوره کن! دوباره رفتیم بالا و گفتن فقط عروس اجازه داره بیاد داخل شما برین پایین! ما دوباره برگشتیم طبقه اول و نشستیم منتظر تا یه کم بعد که خاله ام اومد و البته هیچ مشاوره خاصی هم در کار نبود! فقط پرسیده بود می خواد رنگ موهاشو عوض کنه یا لنز بذاره؟! که خاله ام گفته بود نه! بعد گفتن باید امروز اصلاح کنه و هر چی ما گفتیم امروز زوده و بذارین یکی دو روز مونده به مراسم, هیچ کس کوچک ترین توجهی نکرد!!! فقط گیر دادن موهاشو رنگ کنه خیلی بهتره! اونم در صورتی که موهای خودش خیلی خوش رنگه! که خاله ام سفت ومحکم گفت نمی خوام! رنگ موهای خودم خوبه!!!

بعد فرستادنش تو سالن اصلاح و ابرو. یه کرم به صورتش زدن و گفتن نیم ساعت بشین دوباره بیا! یه چیزی هم به ابروهاش زده بودن که ما فکر کردیم از همون کرمه اما وقتی صورتشو شست, فهمیدیم رنگ بوده و ابروهاش یه رنگ زرد ناخوشایندی شد!!! حالا ابروهای خودش قهوه ای روشنه اصلا نفهمیدم منظورشون از این کار چی بود اونم بدون این که قبلش چیزی بگن! بدتر این که بعدش تمام موهای صورتش رو هم با تیغ زدن! دوباره که خواست بره تو سالن اصلاح باز گفتن فقط خود عروس باید بره و یکی از کارکنانش پشت چشم نازک کرد که "برای چی این همه آدم(!!!) دنبال عروس اومدین؟! این کارا مال قدیم بود! عروس باید تنها میومد!" منم گفتم:"نه نمی شه! عروسه! بار اوله می خواد اصلاح کنه!" پرسید:"چه نسبتی باهاشون داری؟" گفتم:"خاله مه!!!" یه کم نگاه کرد و گفت:" اصلا شما برای چی با این بچه اومدی این جا؟! برو خونه تون بی خود معطل می شی!!!" تو دلم گفتم به شما ربطی نداره و رفتیم با مادر داماد یه گوشه سالن نشستیم. دوباره یکی دیگه اومد با اخمای تو هم گفت:"خانم! برای چی کالسکه آوردین داخل؟! یه بار هم بهتون تذکر دادن توجه نکردین! این جا رو شلوغ کردین!!! ببرین بذارین زیر پله ها!" منم دیگه اون روم داشت میومد بالا!!! با عصبانیت گفتم:" این همه آدم و صندلی این جاس, این کالسکه زیادیه فقط؟! فکر کنین این هم یه صندلیه که بچه من روش نشسته!!! نمی تونم که این همه وقت بچه رو بگیرم تو بغلم کلافه می شه!" بعد هم غر غر کنون مثلا با خودم گفتم:"حالا چه خبره؟! انگار دفتر ریاست جمهوریه!!!" دیگه مادر داماد که اونم ازاین همه گیر دادن عصبانی شده بود گفت:"بگیر بشین. ولشون کن!!!" یه کم که عصبانیتم خوابید بی توجه به کارکنان گیربده بلند شدم رفتم تو سالن اصلاح و یه کم با خاله ام شوخی کردیم و بعد از آرایشگره که خوش اخلاق تر از بقیه بود اجازه گرفتم که عکس از خاله ام با ابروهای تا به تای یکی برداشته یکی برنداشته اش بگیرم برای یادگاری! کلی نقشه داشتم. دوربین برده بودم که مثل اصلاح کنون خودم و زن برادرم و جاریم فیلم بگیرم. می خواستم نقل و شیرینی پخش کنیم تو آرایشگاه و ... اما کاری که نذاشتن بکنم هیچ, اعصابم رو هم خرد کردن!!!

بالاخره بعد حدود سه ساعت معطلی کار تموم شد و خاله ام با یه ورژن جدید اومد بیرون! مادر داماد هم یه تراول رونما داد و  از آرایشگاه دراومدیم. داماد زنگ زد به خاله ام و گیر داده بود که یه عکس بگیر از خودت بفرست برام ببینم چه شکلی شدی! خاله ام هم گفت نمی شه! باید خودت بیای ببینی!!! دیگه از مادر داماد تشکر و خداحافظی کردیم و رفتیم گل پسر رو از مهد برداشتیم, خاله ام رو رسوندم خونه شون و له و خسته و عرق ریزان برگشتم خونه!



تو آرایشگاه با اون وضعیت, یاد حرف های چند سال پیش دختر عمه شازده افتادم و حالشو درک کردم! اتفاقا با مادر داماد هم همین حرف شد و گفت که الان تحصیل کرده های ما اندازه این آرایشگاه های معروف درآمد ندارن! به علاوه این همه کلاس گذاشتن و بگیر و ببند!!! شازده اون اوایل عروسیمون چند بار گفت بیا برو دوره آرایشگری ببین و آرایشگاه بزن درآمدش خیلی خوبه, گوش نکردم! گفتم من حقوق خوندم می خوام وکیل بشم!!! از وکالت که با اون همه دردسر بهش رسیدم چیز زیادی عایدم نشد, آرایشگر شده بودم قطعا وضعم خیلی بهتر بود!!!



بعدا نوشت: شکر خدا مراسم عقد به خوبی و خوشی برگزار شد. آرایش عروس هم با تمام این حرف ها بسیار عالی شده بود!



نظرات 38 + ارسال نظر
شیما دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 05:31 ب.ظ

منم یه هم چین ارایشگاهی رو تجربه کردم و البته قیمت های نجومیشون...اصلا هم از کارشون راضی نبودم...فقط ادعا و کلاس الکی دارن

حالا امیدوارم کارش خوب از آب دربیاد! البته اینجا قیمتش نجومی نیست چندان! چند جا رفته بود این قیمتش مناسب تر بود.

الهه دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 05:39 ب.ظ

گلی جان اولا ممنون به خاطر دستور پخت گراتن
دوما فکر می کنم من و شما به خاطر درآمد درس نخوندیم.
سوما من فکر می کنم باز هم اگر برگردم عقب آرایشگر نمی شم ولی شاید به جای پزشکی و تخصص ، مهندسی می خوندم و توی یک شرکت پاره وقت کار می کردم،
البته همه اینا افکار یک مادر خسته و شاغل با یک بچه شیرخوره و یک بچه دبستانیه!

خواهش می کنم. امیدوارم بپزی و خوشت بیاد.
اون که بله! من خودم کار آرایشگری رو به خاطر تنوع و محیط شادش دوست دارم اما با اعتقاداتم جور درنمیاد!
خسته نباشی! خدا قوت!

برای تو دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 05:42 ب.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

سلام خانومی مبارک باشه انشالله که همیشه به جشن و شادی باشین
واقعا منم معتقدم که پول توی کار هنری حالا ارایشگاه که دیگه به به

ممنون که همراهی کردید در ختم قران حز 7 برای شما
انشالله که همیشه شاد باشید و خوخوشبختی و موفقیت خانوم کوچولو وشازده ات رو ببینی

سلام.ممنون سلامت باشی.
خواهش می کنم.

فرناز دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 06:00 ب.ظ

منم اصلا با اینطور آرایشگاهها موافق نیستم. کلی‌ به آدم استرس میدان و جیبتو هم خالی‌ می‌کنن. که چی‌ مثلا؟!! بری پوز بدی که فلان آرایشگاه رفتی‌ واسه عروسیت؟!

چه می دونم! من که موافق نبودم اما نظر عروس شرطه دیگه! دلش می خواست برای بار اول یه جای خوب بره.

بولوت دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 08:25 ب.ظ http://maryamak.blogfa.com/

خب شاید درآمد خوبی داشته باشن. اما در شان و منزلت آرایشگر همین بس که تو زبون ما اسم که برای آرایشگر به کار میره همون کلمیه ایه که به آدم فضول میگن. به هر دو میگن دل له!

تا حالا نشنیده بودم. یعنی چی دل له؟!

جیکو دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 09:19 ب.ظ http://jikjikooo.blogfa.com

واقعا ناراحت کننده ست.

عقد خاله جون مبارک باشه

ممنون.
انشالله عقد شما!

اندر احوالات دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 09:22 ب.ظ http://andarahvalat30.blogsky.com

واااای عجب اعصابی ازتون خرد شده

دل آرام دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 09:32 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

افاده ها طبق طبق... فکر کردن چه خبره؟! تازه صورت عروس هم با تیغ اصلاح کردن!! خب اگه میخواست اینطوری باشه از همین کرم های موبر میزد به صورتش انقدر هم اعصاب خودش و اطرافیانش خرد نمیشد. والا با این خدمات ارایشگریشون...
ایشالا خوشبخت بشن و خیلی خوش بگذره روز عقد کننون به همه شما

نمی دونم فکر کردن چه خبره؟! انگار قرار بوده مهم ترین مسایل مملکتی اونجا برگزار بشه!!!
اگه می خواستن با تیغ بزن خوب همون روز مراسم میزدن اصلا!

انشاالله.ممنون.

آفرین دوشنبه 2 تیر 1393 ساعت 11:12 ب.ظ

من که حوصله همچین آدمایی رو ندارم.
ان شاءالله عروس خانم راضی باشند

من نیز! برای عقد و عروسیم هم آرایشگاه معروف نرفتم!
انشاالله.

من و دخملی سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 12:25 ق.ظ

وای چه همه ناز و ادا!! اصن آرایشگاه اینجوری باهام برخورد کنه عروس هم باشم فک کنم یه دونه میزنم زیر میز آرایششون و چهارتا فحش میدم و میام بیرون .یه همچین مرغ یه پایی هستم من!:دی
گلی پارسعل تا دم آرایشگاهم رفتم واسه دوره دیدن ولی دیدم با روحیه ام سازگار نیست و نرفتم کاش رفته بودم العن پورشه امو خریده بودم یحتمل

منم قاطی کرده بودم اما ملاحظه مادر داماد رو کردم!!! بعد اون تریپ قاطیم هم دیگه هیچ کس جرات نکرد حرف بزنه!!!

پورشه؟!

آفاق سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 12:35 ق.ظ http://http://b-arghavani.blogfa.com/

ارایشگرای معروف برای خودشون امپراطوری دارن

واقعا امپراطوریه!!!

مهـــزا سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 08:57 ق.ظ

احتمال زیاد این همون آرایشگاهی هست که برای مراسم برادرم رفتم وای گریمور من که خیلی هم بداخلاق وخاص بود حین کار داشت بلیط سفر خارجه اش رو اوکی می کرد برای تعطیلات عاشورا !!!!!! اینقدرم بد با همسرش حرف میزد پشت تلفن که یحتمل فکر می کردی با نوکرش داره حرف میزنه منم دیدم اوضاع همسرش اینطوره تونستم تحملش کنم وگرنه داشتم آماده می شدم بشورمش بندازم رو بند

مراسم خاله جون هم به سلامتی باشه انشاالله خوشبخت باشن

جل الخالق!

ممنون. سلامت باشین.

سمیه سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 09:10 ق.ظ

من که وحشت دارم از این جور آرایشگاهها ، ترجیج می دم یه ارایشگاه تمیز جمع و جور که حالا کارشم خیلی خوب نباشه برم ولی تو این جور جاهای تحفه پامو نذارم الان واسه عروسی برادرم عزا گرفتم راستی یعنی خاله جان تا حالا ابروشونو برنداشته بودن!!!

منم بار اولم بود همچین جایی می رفتم!!!

نه! بار اولش بود.

خواهرانه سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 09:26 ق.ظ

سلام گلی جون ،با احترام به تمامی احساسات و صحبت هاتون فقط یه چیزی که هست امروزه اکثریت غریب به اتفاق زنان ایرانی تحصیل کرده هستند یعنی حداقل مدرک لیسانس رو دارند در هر جایی که مشغول به کار باشند از ادارات و شرکتها گرفته تا خیاطخونه ها و ارایشگاهها و شیرینی پزی ها ،امروز اون چیزی که حرف اول رو می زنه به تنهایی تحصیلات نیست بلکه داشتن مهارت و هنر ی اضافی در هر رشته ای است، تقریبا دوره ی زنان بی سواد یا کم سواد در ایران از بین رفته، تو همون ارایشگاهیکه می گین من مطمینم تعداد زیادی از خانمهای هنر مند اونجا حداقل لیسانس رودارند،

سلام
بله حرفتون رو قبول دارم.
مساله لیسانس داشتن و نداشتن نیست! کلاس گذاشتن و افاده برای یه شغل خیلی معمولیه! چیزی که دکتر و مهندس های ما ندارن!

آذردخت سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 10:01 ق.ظ http://azardokhtar.blogfa.com

وای چقدر ادا و اصول داشتند! حالا خدا کنه کارشون خوب باشه که به اینهمه اعصاب خوردی بیارزه!
مبارک باشه. ان شاالله همیشه به شادی!

امیدوارم.
سلامت باشی.

صبا سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 10:48 ق.ظ http://gharetanhaei.persianblog.ir

حالا آرایشگاه خوبه که یه کاری حداقل واسه آدم میکنه، من فروشنده ها و گارسن هایی دیدم که اینقدر کلاس میگذارن واسه آدم، که آدم شک میکنه تو قراره به اونا سرویس بدی یا اونا به تو.

با وجودی که هر سری از آرایشگاه میام بیرون درآمدشون رو حساب میکنم و با درآمد حاصل از درس خوندن و شب نخوابی ها و زشت شدن های خودم مقایسه میکنم ولی اگر 1000 بار هم برگردم عقب هیچ وقت سراغ همچین شغلی نمیرم.
هر کسی را بهر کاری ساختن.

حالا شکر خدا به این موردش برنخوردم!!!
منم نمی رفتم. با اعتقاداتم جور در نمیاد!

مهسا سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 11:42 ق.ظ

بسیار مبارک باشه و خدا قوت

صورت عروس رو تیغ زدند؟!!! جدا!!! باورم نمیشه!! اونوقت برنامشون چی بود که تیغ زدند؟ حتما کلی هم هزینه بابت تیغ زدنشون گرفتند

راستش من حتی برای عروسیم هم پیش این آرایشگرها نرفتم اینقدر که از ادا و اصول بیخودی شون و قیمت های بی دلیلشون بدم میاد
از طرف من به خاله خانوم توصیه کنید برای مراسم های بعدی بیخودی خودشون رو معطل ادا و اصول و کیسه پول این آرایشگرها نکنند و پیش یه آرایشگر خوب که با این آرایشگاه ها کار نمی کنه برن

ممنون. سلامت باشی.
بله تیغ زدن واقعا!
منم نرفتم! از آرایشم هم بسیار راضی بودم!
راستش بهش گفتم گوش نکرد! بعدش خانواده داماد هم این آرایشگاه رو می خواستن نمیشد زیاد مخالفت کرد!!!

مامان مترجم سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 02:24 ب.ظ

اونقدر بدم میاد از این ادا اصول‌ها...به خدا دکتر فوق تخصص تو مطب میردامادش این کارار رو نمی‌کنه...منم 12 سال پیش از برخورد آرایشگر جماعت زده شدم و یه کاره رفتم دیپلم آرایشگریمو گرفتم و خلاص! الان دیگه حتی موهای خودمم خودم کوناه می‌کنم..حداقل خراب بشه حرص نمی‌خورم پولم رفته...تازه تصمیم دارم با یکی از دوستام دوره گریم پیشرفته بریم و وارد جرگه پول دربیارا بشیم. والا از درس خوندن و زحمت که چیزی عایدمون نشد شاید آرایشگر بشیم اوضاع فرق کنه..

بله درد همینه!!!
منم یه چیزایی بلدم و بیشتر کارامو خودم می کنم. برای کارای خاص میرم آرایشگاه.
شاید!!!

حکیم بانو سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 02:30 ب.ظ

اتفاقا این حرفو دوستم که متخصص رادیولوژی و استادیار دانشگاه هم هست میزنه.

اینم یه شاهد مثال دیگه!!!

مهدیس سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 06:45 ب.ظ http://meslemaah.persianblog.ir

رفتارشون خیلی بد بوده ولی تیغ رو به دلیل این زدن که صورتش جوش نزنه یا حساسیت نداشته باشه که بعدأ که میخوان آرایشش کنن با مشکل مواجه نشن.اما ابروشو نفهمیدم چرا زرد کردن!!!

بله با تیغ زدن جوش نمیزنه اما تا روز مراسم سر موهای صورتش میزنه بیرون! می تونستن همون روز تیغ بزنن!
ابروهاش که خیلی بد رنگ شده! خودشون گفتن برای آرایشت لازمه این رنگی!!!بهش گفتم روز بعد مراسم میام ابروهاتو رنگ تیره میذارم!!!

یکی سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 07:42 ب.ظ

ای بابا چرا این همه هزینه و وقت؟ من همیشه میرم پیش دوستم. توی خونه کار میکنه خیلی هم قیمت و کارش عالیه. رونما هم نمیخواد! خیلی وقتا هم خودم موهامو رنگ میکنم!!!
حالا اصلاح کردن این قدر مهمه که قبلا فیلم میگرفتید؟

منم معمولا خودم کارامو می کنم. برای موارد خاص میرم آرایشگاه!

خوب چون همه مون موقع عقد بار اولمون بود اصلاح می کردیم فیلم گرفتیم برای یادگاری! من اصولا عکس و فیلم دوست دارم!!!

فانوس سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 08:21 ب.ظ http://mimfanoos

من که اعصاب ندارم این همه ادا اطوار رو تحمل کنم،حتی اگه دفتر ریاست جمهوری باشه!

یک تجربه ساده سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 08:46 ب.ظ

ان شاالله با سلامتی.عروسی خانوم کوچولو .
متاسفانه بعضی آرایشگاه ها فقط اسم در کردن. ولی کارشون با کسانی که تو خونه کار میکنن چندان فرقی نداره. خوشبخت بشن الهی.

سلامت باشی. خیلی هم کوچولو نیست! 22 سالشه!.
بله همین طوره!
ممنون. انشاالله.

بهاره سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 08:50 ب.ظ

چقدر این نگاهت به مسائل و شیوه برخوردت را دوست دارم.
من مثل شما فکر میکنم ولی گاهی شهامت شما را ندارم.

من هم میرم یه ارایشگاه خلوت و حوصله افه را ندارم.
مبارک خاله جان باشه و خوش بگذره.

کدوم شیوه برخورد؟ قاطی کردنمو میگی؟!!!

ممنون سلامت باشی.

زهره خاموش چهارشنبه 4 تیر 1393 ساعت 09:19 ق.ظ

منم پریروز با جاری جان موهای همو رنگ زدیم من موی اوشونو دکلره و اوشون موی منو با 000ریشه گیری و بعد ی زیتونی خوشرنگ گذاشت برای من هزینش شد 13 تومن تازه از فتیله رنگش دارم برای بار بعدی......اوشونم 6 تومن.........تازه برادرشوهرم که عاشق رنگ طلایی و زرده همون رنگ دکلره رو پسندیده بوده بدون رنگ ولی باز رفتن رنگ کاراملی روشن خریدن و خود برادرشوهر برا جاری تو خونه موهاشو رنگ زده بود ..رنگشو دیدم خیلی شیک بود کلا هزینه برا اوشونم 15 تومن شد......تصمیم گرفتیم وسایل مورد نیاز رنگو بیشتر بخریم و دیگه خودمون انجام بدیم ....جاری جان یه دوره یک ماهه کلاس رفته منم کمی تجربه کوچولو بدون کلاس دارم ............دیگه هنر چیک و چیک از انگشتان عروسای مادرشوهر میپچکه..........

آفرین چه جاری های هنرمند و مقتصدی! منم بیشتر وقتا خودم موهامو رنگ می کنم.

مهتاب2 چهارشنبه 4 تیر 1393 ساعت 09:29 ق.ظ

در واقع چقدر احمقانه س... یه چیزی بگم گلی . امیدوارم به کسی بر نخوره.. ولی از ماست که بر ماست. خانومایی که هر روز کارشون اینه که جلوی این ارایشگاهها صف بکشن وهی هم به هم پز بدن که رفتیم براشینگ کردیم اینقدر. ناخن کاشتیم اینقدر، وبعد هم تو همین نت یه سری دیگه هی بیان لایک بزنن. چه توقعی میشه داشت؟ یه مقاله جامعه شناسی میخوندم که اتفاقا نویسنده ش غربی هم بود ووصعیت ایران رو بررسی کرده بود تو این امور. نوشته بود از لحاظ جامعه شناسی این یه وضعیت پر خطر برای یک جامعه است. که مردم ارزشها رو رها کردن وظواهر براشون به شکل ارزش در اومده..

قبول دارم حرفتو! تا وقتی یه عده هستن که برای این مدل آرایشگاه ها سر و دست می شکنن اونا هم کلاس و افه شونو بیشتر می کنن. نمی دونی چه قدر آدم اونجا بود!

یک تجربه ساده چهارشنبه 4 تیر 1393 ساعت 09:32 ق.ظ

منظورم خانوم کوچولوی خودت بود

آهان! ببخشید بد متوجه شدم! الان رفتم دوباره کامنتت رو خوندم!

سمیرا چهارشنبه 4 تیر 1393 ساعت 07:05 ب.ظ http://NAHAVAND.PERSIANBLOG.IR

وای منو یاد فاجعه ای که هفته گذشته برام رخ داد انداختی...عروسی پسردایی بود و منم تو تهران نا آشنا و اصرار عروس دایی که بریم آرایشگاه و انکار از ما و بلاخره اون موفق شد راضیم کنه رفتیم یه سالن معروف که خیلی شبیه همین توصیفات تو بود(گل نبود اینجا که تو رفتی؟) اولا که افاده و فیس و ادا ...بعدشم که قیمتاش فشارمو انداخت کف پام ولی دیگه جرات واکنش نداشتم! 80 تومن آرایش معمولی و 120 تومن ویژه! گفتم دیگه لابد سیندرلا میشم البته انصافا بد نبود کارش اما اونقدر نمی ارزید که براش 120 تومن بدی! بعدشم خانم آرایشگر هی غر میزد که پلک نزن! نمیتونم کار کنم ! برداشت رو مژه های بلند من مژه مصنوعی چسبوند! خلاصه تموم شد و اومدیم خونه ولی من به خودم لعنت فرستادم دفعه بعدی در کار نباشه...بابا تو شهر ما بهترین آرایش و شینیون با هم فوقش میشه 50 تومن اونم با مواد عالی و اخلاق بسیار خوب آرایشگرها....اینا دیگه گندشو درآوردن

نه گل نبود.
وای چه گرون! زور داره برای یه شب!!! البته آرایشگاه های خوب تهران قیمتشون همینه!

ابراهیم پنج‌شنبه 5 تیر 1393 ساعت 01:22 ب.ظ http://namebaran.blogfa.com/

شما خانوم ها برای عروس شدن چه مشگلاتی دارین دلم واقعا برای خانوم ها سوخت.
آقایون فقط میرن آرایشگاه یه اصلاح ساده و یه سشوار
سرجمع نیم ساعتم وقت نمی بره

شما آقایون کلا راحتین. برای عروسی مهمونی این همه دردسر ندارین!

دختر خوب پنج‌شنبه 5 تیر 1393 ساعت 11:28 ب.ظ http://goodgirl1393.blogfa.com/

اوهوم .. راس میگی ... چه جالب من اولین بار تنها رفتم با غربت تمام ... منم تا قبله ازدواجم اصلاح نکرده بودم... هیچکدوم از خواهرام و مادرم همرام نیومدن ... تازه اون روز خونه داشتم گرد گیری میکردم که خانواده داماد از یه شهر دیگه دارن میان و من شب عقدمه! چقدر غصه خوردم یادم باشه این کار خوب و برای دیگران کنم همراشون برم شیرینی ببرم عکس بگیرم ... هععععی
منم حقوق خوندم درامدی ندارم !

آخی! چرا تنها؟!
ما همیشه مراسم داشتیم برای اصلاح کنون.این بار نشد!

مونا جمعه 6 تیر 1393 ساعت 02:13 ق.ظ http://www.ali-kochulooye-ma.niniweblog.com

سلام دوست عزیز. از طریق وبلاگ سمیرا دل نوشته های یک دانشجو با وبلاگت آشنا شدم. قلم قشنگی داری. اون پست وبلاگت که یه خواب درست و حسابی نداری از دست بچه ها و ساعت هشت صبح بیدارت میکنند دقیقا حکایت این ایام منه!یعنی بطور کامل حس همذات پنداری با نوشته ات داشتم. علی من چهار سالشه و باران یک سالش و دونه دونه اتفاقات کوچولوهای تو برای من هم داره اتفاق می افته. اگه دوست داشتی به وبلاگ علی کوچولو سربزن. راستی اسم کوچولوهات چیه؟ اگر این کامنت من بی ربط به قضیه اصلاح کنونه ببخش. فرصتم محدوده و باید سریع بنویسم وگرنه با بچه ها نمیشه.... خوش باشین....

سلام. خوش اومدین.ممنون از نظر لطفتون.
می رسم خدمتتون!

روجا جمعه 6 تیر 1393 ساعت 02:15 ق.ظ http://north79.blogfa.com/

عقد خاله جانتون مبارک باشه، انشالله خوشبخت و سعادتمند بشن. انشالله عروسی گل پسر و خانوم کوچولوی خودت.
برای همین چیزهاست که من عمرا پام و همچین جاهایی نمیزارم. با احترام به همه آرایشگرهای خوش اخلاق و منصف، اینها فکر میکنن از دماغ فیل افتادن. جدا دستت درد نکنه که جوابشون و دادی.

ممنونم.سلامت باشین.
منم هیچ وقت این جور جاها نمیرم!

سمیه حسابدار جمعه 6 تیر 1393 ساعت 08:15 ق.ظ

من که عمرا خیلی پول مفت ندارم به این آرایشگر ها بدم....موهام را خودم رنگ میکنم ....صورتم رو ده ساله خودم اصلاح میکنم.....ابرو هام هم هشت سال پیش تاتو کردم و دیگه برای ترمیم نرفتم.....


یکی دو بار برای ارایش عروسی رفتم پیششون عین نقاشی زهرا شش ساله از قوچان شدم یعنی هر چی از دستشون رسید نالیدن به صورتم

ما این ها را بزرگ کردیم ......تقصیر خود ماست....

اه اه انقدر بدم میاد هر وقت رفتم تو یک آرایشگاه یکی از مشتری ها شروع کرده زندگی شخصی خودش را برای همه تعریف کردن بقیه هم هی تز میدن فلان کار و بکن یا نکن

اصلا کار مزخرفیه......

خیلی اشتب بود چنین کاری به نظرم که آرایشگاه معروف رفتید این ها معمولا یکی از صندلی هارا اجاره میدهند به هر آرایشگری که از پس هزینه اجاره اون صندلی بر بیاد

یعنی اصلا کارش براشون مهم نیس مثلا یک چند سالی که یک ارایشگر تو یک محل حسابی اسمش جا افتاد و کارش گرفت خیلی شیک شروع میکنه به احاره دادن صندلی هاش به آرایشگر های مختلف و خودش فقط اگه لطف کنه کارهای پر درآمدی مثل عرپس رو انجام میده
تازه اگه برای اون هم از سر راحتی چند تا شاگرد در پیت نگیره

منم زیاد نمیرم آرایشگاه. این جور جاها هم که اصلا! حالا درسته کارشون خوبه اما دلم نمیاد این همه پول بدم! البته این جا خیلی گرون نبود اما ادا داشتن!
به هر حال عروس خیلی خوشگل تر شد!

صبا جمعه 6 تیر 1393 ساعت 11:57 ق.ظ http://sabar766.blogfa.com/

اوه اوه اوه
اگه من بودم عطاشونو به لقاشون می بخشیدم و می رفتم یک جای دیگه!!

انگار میخوان آپولو هوا کنن!

یعنی بعضیا اگه فروشنده فروشگاههای زنجیره ای هم باشن انقدر برات کلاس میذارن که فکر می کنی تخصصشون رو از دانشگاه کمبریج گرفتن!!

با عروس خوب بودن به همراهاش گیر می دادن!!!
واقعا یعنی چی این رفتارها؟!

معلمی از جنوب شنبه 7 تیر 1393 ساعت 02:38 ب.ظ http://sureh1388.blogfa.com

سلام کلی جون منم یه بسر 5 سال ونیمه دارم ویه دخمل هفت ماهه میخواستم لطف کنی تجربیات بجه داری تو در اختیار من هم بزاری. الان جند روزیه اخلاق بسرم تغییر کرده مهر باید برم سرکار ونکران بسرم هستم

سلام
چه کمکی از دستم برمیاد؟ تجربیات بچه داری من تو بخش مادرانه وبلاگمه. امیدوارم به دردتون بخوره.

مینو شنبه 7 تیر 1393 ساعت 06:29 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام
عقد خاله جون مبارک۰
خیلی کم پیش اومده که از آرایشگاه رفتن راضی باشم۰اغلب هر کاری دلشون خواست میکنند۰

سلام.
ممنون.
بله این مساله خیلی شایعه!

نگاه اجمالی دوشنبه 9 تیر 1393 ساعت 08:59 ب.ظ http://glimpse.blogfa.com

ممنون عالی بود. چقدر قشنگ صحنه‌ها رو تصویر مى‌کنین. انگار خودم اونجا بودم.

ستاره جمعه 20 تیر 1393 ساعت 03:31 ق.ظ http://sea-legs.persianblog.ir

سر سحری خوب شد گلابتون جان یاد ما انداختی به ما رونما ندادن ،آیا خوبه اینکار؟
من هر وقت فرصت کنم میام اینجا ،خیلی دوست دارم .مواظب خودت و بچه هات باش دوست مجازی.
ولی به قول پست بالایی این چیزا بعد یه مدت از بین میره مهم اینه آدم قانع باشه و به زندگی خودش برسه .بازم خدا رو شکر سلامتی داریم با رونمای خانواده شوهر یا بی اون .
فک کنم کامنتم خیلی متفاوت شد نسبت به بقیه هیچکی به این جملت دقت نکرده بود
ایشالا زندگی عروس خانوم به سلامتی و سعادتمند باشه.
التماس دعا

منم رونما نگرفتم الان یاد افتاد!!!!
ممنون از لطفتون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد